انجمن مخاطره شناسی ایران
مدیریت مخاطرات محیطی
2423-415X
2423-4168
8
1
2021
03
21
از حالت مخاطرهآمیز جرمشناسی بالینی تا جرم در معرض مخاطره قرار دادن جان و مال دیگری
1
18
FA
علیرضا
احمدی منش
دانشجوی دکتری حقوق کیفری و جرمشناسی دانشگاه آزاد اسلامی، واحد بندرعباس، بندرعباس، ایران
alirezaahmadimanesh3@gmail.com
علیرضا
سایبانی
عضو هیأت علمی گروه حقوق، دانشگاه آزاد اسلامی، واحد بندرعباس، بندرعباس، ایران
saybani.a@gmail.com
10.22059/jhsci.2021.319430.630
اصطلاح «مخاطره و خطر»، ابتدا در حقوق مدنی و در قلمرو صنعت بیمه پدیدار شد و منظور از آن حادثۀ زیانباری بود که تحقق و زمان آن قطعی و معلوم نیست؛ یعنی هر حادثۀ زیانباری که تحقق آن ممکن اما غیرقطعی باشد. در جرمشناسی بالینی، حالت خطرناک دارای شاخصهای زیستی-روانی و اجتماعی و در واقع نوعی آسیب اجتماعی یا بیماری است و راهکارهای متناسب با این حالت تعریف و بهمنظور رفع آن نزد مجرم و محیط او اقدام میشود. بهتدریج این مفهوم به قلمرو حقوق کیفری نیز وارد شد و مجموعهای از رفتارهای ضد اجتماعی، مانند ترک کمک به اشخاص در مخاطره، وصف کیفری به خود گرفت و با ضمانت اجرا همراه شد. قانونگذاران برخی از کشورها مانند فرانسه در اصلاحیۀ قانون مجازات 1994، با دغدغۀ پایان دادن به رفتارهای خودخواهانۀ اشخاص، زرادخانۀ کیفری خود در این خصوص را تقویت کرده و عمل «در معرض خطر قرار دادن جان دیگری» را جرمانگاری کردند. بدینسان، به یک مفهوم، جدای از وجود و ورود زیان، توجه ویژه نشان داده شد و از بینش کلاسیک حقوق کیفری مبتنی بر مادی بودن صدمه فاصله گرفته شد. این رویکرد نوین در جرمانگاری رفتارهای مخاطرهزا، با دانش مخاطرات همسوست و با هدف پیشگیری از وقوع برخی از رفتارهای خطرناک، در راستای تحقق نوعی ایمنی در جامعه است. از اینرو میتوان شاهد حضور نوعی دانش مخاطرات در مفهوم گستردۀ آن در ادبیات قانونی بود که بدون محدودیت ماندن در مخاطرات حوزۀ جغرافیایی، بلکه هر نوع به مخاطره انداختن حیات اجتماعی و در معرض خطر قرار دادن سلامت و ایمنی جامعه را شامل میشود. در ادبیات جرمشناختی و حقوقی نیز، بهتدریج توجه از خطرناکی افراد به خطرناکی رفتار سوق پیدا کرد، درحالی که وجود دانش مخاطرات در مفهوم کلان، پیشتر به ضرورت چنین رویکردی توجه نشان داده است. از اینرو این دو مفهوم خطر و خطرناکی و تعامل آن با دانش مخاطرات و جلوههای تقنینی آن در حقوق کیفری ایران و فرانسه، با روشی کتابخانهای و ابزار توصیفی- تحلیلی بررسی خواهد شد. در نتیجه به نظر میرسد که رویکرد کلان دانش مخاطرات بهدلیل اهمیت ایمنی و تلاش برای تحقق آن، رویکردی مغفول در قانونگذاری جامع در حوزههای مختلف سلامتمدار قلمداد میشود و از اینرو، مقتضی است با عبور از تکیۀ تکبعدی بر حالت خطرناک، به رهنمودهای دانش مخاطرات توجه کرد و آنها را در راستای دقت قانونگذاری و پیشبینی جرم به خطر انداختن سلامت دیگری بهکار بست.
جرم بدون نتیجه,جرم پیشگیری,حالت خطرناک و مخاطرهآمیز,در معرض خطر و مخاطره قرار دادن دیگری
https://jhsci.ut.ac.ir/article_81930.html
https://jhsci.ut.ac.ir/article_81930_2af4c2c3340fc86c68c8af50b5bad4f6.pdf
انجمن مخاطره شناسی ایران
مدیریت مخاطرات محیطی
2423-415X
2423-4168
8
1
2021
03
21
کاهش مخاطرات اجتماعی زنان معتاد با استفاده از روش ترکیبی ورزش و مکمل
19
30
FA
جواد
وکیلی
دانشیار گروه فیزیولوژی ورزشی، دانشکدۀ تربیت بدنی، دانشگاه تبریز، تبریز، ایران
vakili@tabrizu.ac.ir
رامین
امیر ساسان
دانشیار گروه فیزیولوژی ورزشی، دانشکدۀ تربیت بدنی، دانشگاه تبریز، تبریز، ایران
amirsasanramin@gmail.com
رعنا
پورحسن
دانشجوی کارشناسی ارشد فیزیولوژی ورزشی گرایش تغذیۀ ورزشی، دانشکدۀ تربیت بدنی، دانشگاه تبریز، تبریز، ایران
rana.pourhassan1372@gmail.com
10.22059/jhsci.2021.323075.648
مقدمه و هدف سلامت فردی و اجتماعی زنان معتاد با استفاده از ورزش و مکمل تا کنون بررسی نشده است، هدف این تحقیق کاهش مخاطرات اجتماعی زنان معتاد با استفاده از روش ترکیبی ورزش و مکمل است. در یک طرح تحقیقی نیمهتجربی از بین زنان معتاد به متآمفتامین و هروئین با میانگین سن 7/6±34/28 سال، وزن 24/10±06/62 و شاخص تودۀ بدنی 93/2±10/24 از کمپ ترک اعتیاد، 32 نفر بهصورت داوطلبانه انتخاب و با تخصیص تصادفی به چهار گروه تمرین، تمرین+ مکمل (ویتامین D)، مکمل و کنترل تقسیم شدند. گروه تمرینی، تمرین مقاومتی را با شدت 40 تا 70 درصد 1RM به مدت 18 تا 28 دقیقه و تمرینات هوازی را با شدت 50-70% ضربان قلب ذخیره به مدت 12 تا 30/37 دقیقه و سه جلسه در هفته به مدت هشت هفته اجرا کردند. قبل و بعد از پروتکل تمرینی و مکملدهی، نمونه خونی بهمنظور اندازهگیری نیمرخ لیپیدی و پرسشنامه ولع مصرف اندازهگیری شد. آزمون شاپیروویلک برای بررسی توزیع طبیعی دادهها و آزمون آنوا و آزمون تعقیبی بونفرونی برای مقایسه گروهها در سطح معناداری 05/0α< استفاده شد. نتایج تحقیق نشان داد که سطح کلسترول،LDL و تریگلیسرید در گروههای تمرین + مکمل نسبت به گروههای دیگر کاهش معناداری و سطح HDL افزایش معناداری داشت (05/0>P). همچنین در ولع مصرف، بهبود معناداری در گروههای تمرین و تمرین+مکمل نسبت به گروه کنترل مشاهده شد (05/0>P ). اما در گروه مکمل نسبت به گروه کنترل تفاوت معناداری مشاهده نشد (05/0<P). نتیجه این که ترکیب ورزش و مکمل میتواند بهمنظور بهبود سلامت فردی، بهبود نیمرخ لیپیدی و کاهش مخاطرات اجتماعی در زنان معتاد بهکاربرده شود.
زنان معتاد,مخاطرات اجتماعی,مکمل,نیمرخ لیپیدی,ورزش
https://jhsci.ut.ac.ir/article_81931.html
https://jhsci.ut.ac.ir/article_81931_b0c7df496c739a917d87d0d87d417b18.pdf
انجمن مخاطره شناسی ایران
مدیریت مخاطرات محیطی
2423-415X
2423-4168
8
1
2021
03
21
بررسی تأثیر هندسۀ پلان و انحنای بدنۀ ساختمان بر رفتار لرزهای ساختمانهای بلند دارای سازۀ هگزاگرید
31
47
FA
سیده آیسن
مختاری موسوی
https://orcid.org/00
پژوهشگر دورة کارشناسی ارشد، دانشکدة معماری، دانشگاه علم و صنعت، تهران، ایران
aisan.moosavi@gmail.com
احمد
اخلاصی
0000-0002-8416-7347
دانشیار دانشکدۀ معماری، دانشگاه علم و صنعت، تهران، ایران
ekhlassi@iust.ac.ir
محمود
حسینی
دانشیار پژوهشگاه بینالمللی زلزلهشناسی و مهندسی زلزله، تهران، ایران
علیرضا
تقدیری
استادیار دانشکدۀ معماری، دانشگاه آزاد اسلامی واحد رودهن، تهران، ایران
ataghdiri@riau.ac.ir
10.22059/jhsci.2021.316822.620
شکل هندسی ساختمان، چه در پلان و چه در ارتفاع بر رفتار لرزهای آن تأثیرگذار است. از سوی دیگر فرم بنا از منظر مسائل زیباییشناختی و عملکرد ساختمان در معماری دارای اهمیت بسیار است. اگر بتوان فرم بنا را بهگونهای طراحی کرد که هم پاسخگوی ویژگیهای معماری بنا باشد و هم از منظر رفتار لرزهای عملکرد مطلوبتری را ارائه دهد، هر دو هدف یادشده همزمان تحقق خواهند یافت. تا کنون کمتر به تأثیر شکل هندسی ساختمان در پلان و بدنه بر رفتار لرزهای آن پرداخته شده است. بنابراین در این مقاله سعی شد علاوهبر در نظر گرفتن محدودیتهای معماری همچون مساحت هستۀ مرکزی و طبقات، ارتفاع بنا، پلان آزاد و عمق نور مناسب در طبقات، با در نظر گرفتن فرمهای خاص در ارتفاع و پلان ساختمان، به بررسی رفتار لرزهای آن پرداخته شود تا به فرمهای مناسبی دست یافت که علاوهبر تأمین نیازهای معماری و سازهای بنا، موجب اقتصادی شدن طراحی شوند. برای این منظور ساختمانهای 70 طبقه با سازۀ هگزاگرید با سه شکل دایره، پنجضلعی و مثلث برای پلان و سه فرم استوانهای، محدب و مقعر در ارتفاع، با سطح زبربنای کل یکسان بررسی شدند. پژوهش از نوع کمّی است و مدلسازی فرمها با استفاده از نرمافزار راینو و تحلیل مدلهای سازهای در نرمافزار سپ 2000 صورت گرفته است. براساس نتایج میتوان گفت با کاهش تعداد اضلاع پلان در بدنههای محدب، وزن کل حدود 11 درصد و برش پایه حدود 10 درصد کاهش یافت، درحالی که با افزایش تعداد اضلاع پلان در بدنههای مقعر، از وزن کل حدود 5 درصد کاسته شد و مقدار برش پایه با افزایش یا کاهش تعداد اضلاع پلان، دچار تفاوت محسوسی نشد.
آسمانخراش,فرمیابی,هگزاگرید,تحلیل سازه,مخاطرات طبیعی
https://jhsci.ut.ac.ir/article_81932.html
https://jhsci.ut.ac.ir/article_81932_481a3b5ee4f96ca116d10376c589ad2f.pdf
انجمن مخاطره شناسی ایران
مدیریت مخاطرات محیطی
2423-415X
2423-4168
8
1
2021
03
21
سازوکارهای ارتقای کارامدی سازمانهای آتشنشانی در مخاطرات انسان ساخت
49
61
FA
عبدالرضا
گرزین
0000-0002-3378-0483
دانشجوی دکتری مدیریت راهبردی پدافند غیرعامل؛ گروه پدافند غیرعامل، دانشکدۀ دفاع ملی، دانشگاه عالی دفاع ملی، تهران
argorzin@gmail.com
فتح اله
شمسایی
استادیار، گروه پدافند غیرعامل، دانشگاه امام حسین (ع)، تهران
shamszafar@yahoo.com
حمیدرضا
سوری
مربی، گروه پدافند غیرعامل، دانشکدۀ علوم و فنون فارابی، تهران
h_r_souri@yahoo.com
10.22059/jhsci.2021.320040.635
ایران بهدلیل موقعیت خاص جغرافیایی و سیاسی همواره در معرض انواع مخاطرات طبیعی و غیرطبیعی قرار داشته است. ارتقای کارامدی ارگانهای مهمی مانند سازمانهای آتشنشانی میتواند در کاهش اثر مخاطرات بسیار مؤثر باشد. این پژوهش با توجه به اهمیت مخاطرات انسانساخت انجام گرفت. این تحقیق از نوع کاربردی بوده و به شیوۀ توصیفی- تحلیلی انجام گرفته است. جامعۀ تحقیق کارکنان شاغل در سازمان آتشنشانی شاهرود و ستاد مدیریت بحران شهرداری شاهرود (80 نفر) در سال 1398 بودند و حجم نمونه با توجه به محدودیت جامعۀ آماری حداقل 50 نفر تعیین شد که به روش نمونهگیری تصادفی انتخاب شدند. اطلاعات مورد نظر از راه تکمیل پرسشنامۀ طراحیشده بهدست آمد. در این پژوهش از آمار توصیفی برای نمایش اطلاعات جمعیتشناختی گروه نمونه و آمار استنباطی با کمک نرمافزارهای آماری SPSS 22<em></em>، Amos 20وLisrel 8.8استفاده شد. نتایج این تحقیق نشان داد که سازوکارهای ارتقای کارامدی سازمانهای آتشنشانی در بحرانهای انسانساخت شامل 1. سازماندهی، 2. فرایند و 3. فناوری است. در ضمن یافتهها حاکی از آن است که شاخصهای فرعی شامل ساختار سازمانی، بودجه و اعتبار، فرهنگ، اهداف، محیط و کارکنان بر شاخص اصلی سازماندهی؛ شاخصهای فرعی فرایندهای عملیاتی و فرایندهای مدیریتی بر شاخص اصلی فرایند و شاخصهای فرعی سختافزار و نرمافزار بر شاخص اصلی فناوری تأثیرگذارند.
آتشنشانی,انسانساخت,کارامدی,مخاطرات
https://jhsci.ut.ac.ir/article_82036.html
https://jhsci.ut.ac.ir/article_82036_46bffc3981818c5377890119e14c135a.pdf
انجمن مخاطره شناسی ایران
مدیریت مخاطرات محیطی
2423-415X
2423-4168
8
1
2021
03
21
علل وقوع زلزله از نگاه متقدمان دورۀ اسلامی (اواخر قرن دوم تا یازدهم) و کیفیت توجه به مخاطرات آن
63
79
FA
خلیل اله
بیات
دانشجوی دکتری تاریخ علم دورۀ اسلامی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی
khalilbayat18@gmail.com
فخرالدین
احمدی دانش آشتیانی
دانشیار دانشگاه خواجه نصیرالدین طوسی، عمران مهندسی زلزله
danesh@kntu.ac.ir
عبدالرسول
عمادی
استاد مدعو تاریخ علم دورۀ اسلامی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی
abcdemadi@gmail.com
10.22059/jhsci.2021.317526.622
گمان غالب بر آن است که مسلمانان نظریۀ «بخارِ تر و خشک» یا «اَبخَرِه و اَدخَنِه» را بهعنوان عامل وقوع زلزله از ارسطو اخذ کردهاند. این نظر خالی از حقیقت نیست، اما آشکارا تلاشهای دانشمندان دورۀ اسلامی در تبیین زلزله را از طریق ارائۀ نظریههای جدید نادیده میگیرد. پژوهش پیش رو درصدد یافتن پاسخ این پرسش است که متقدمان دورۀ اسلامی در تبیین عوامل طبیعی وقوع زلزله بهمثابۀ مخاطرۀ طبیعی چه نوآوریهایی داشتهاند؟ این تحقیق با روش پژوهش تاریخی به جستوجوی در آثار دانشمندان اواخر قرن دوم تا قرن یازدهم هجری میپردازد و با گردآوری و توصیف دادههای مکتوب آنها را طبقهبندی و تجزیهوتحلیل میکند. یافتههای تحقیق حاکی از آن است که مسلمانان با شرح و بسط، استدلال، تبیین و پذیرش بخارِ تر و خشک و با آگاهی از ضعف این نظریه در پاسخدهی به پرسشهای مقدرِ خود دربارۀ زلزله، شش نظریۀ دیگر را هم در کنار آن عرضه داشتهاند. این نظریهها شامل «آبِ باران و بیبارانی»،«ریزشِ غارها و گودالهای بزرگ زیرِ زمین»،«افتادن کوهها، ریزش قلل و دماغۀ ارتفاعات»، «باد روی زمین یا فشار هوا»، «نور (حرارت یا آتش)» و «سقوط شهابسنگ» میشود. طرح این نظریههای نوآورانه، از استقلال فکری و فلسفی دانشمندان مسلمان در تبیین پدیدۀ زلزله حکایت دارد.
تاریخ زلزلهشناسی,زلزله,زمینلرزه,عوامل وقوع زلزله,مخاطرات طبیعی زلزله,نظریههای دورۀ اسلامی
https://jhsci.ut.ac.ir/article_82037.html
https://jhsci.ut.ac.ir/article_82037_83c54f63db45a7ea99c59f393cad02da.pdf
انجمن مخاطره شناسی ایران
مدیریت مخاطرات محیطی
2423-415X
2423-4168
8
1
2021
03
21
مدلسازی پراکندگی زمانی و مکانی گسترش ویروس کرونا (مطالعۀ موردی: استانهای قم و مازندران)
81
98
FA
وحید
عیسی زاده
کارشناس ارشد سنجش از دور و سیستم اطلاعات جغرافیایی (GIS)، دانشگاه تهران
vahid.isazade@ut.ac.ir
میثم
ارگانی
استادیار گروه سنجش از دور و سیستم اطلاعات جغرافیایی (GIS)، دانشگاه تهران
argany@ut.ac.ir
ابوالفضل
قنبری
دانشیار گروه سنجش از دور و سیستم اطلاعات جغرافیایی (GIS)، دانشگاه تبریز
a_ghanbari@tabrizu.ac.ir
حسین
محمدی
استاد گروه جغرافیایی طبیعی (اقلیم شناسی)، دانشگاه تهران
hmmohammadi@ut.ac.ir
10.22059/jhsci.2021.321919.642
ویروس کرونا عامل یکی از بیماریهای واگیردار و عفونی سدۀ بیستویکم است که از اواخر دسامبر 2019 از ووهان چین به سراسر جهان گسترش یافت. در پژوهش حاضر، مدلسازی پراکندگی زمانی و مکانی ویروس کرونا با استفاده از مدل رگرسیون وزندار مکانی انجام گرفت و نتایج با مدل حداقل مربعات، برای سه شاخص (مبتلایان، فوتشدگان و بهبودیافتگان) برای استانهای قم و مازندران در طی دورۀ زمانی 3 اسفند 1398 تا اواخر مهر 1399 مقایسه شد. همچنین برای تحلیل سه شاخص ویروس کرونا از الگوی خودهمبستگی مکانی موران استفاده شد. علت انتخاب استان مازندران و قم بهعنوان مناطق مطالعه در پژوهش حاضر، مسافرتهای زیارتی و سیاحتی بود. همچنین این دو استان از اولین استانهای درگیر با ویروس کرونا در کشور بودند. نتایج پژوهش نشان میدهد که پراکندگی مبتلایان در استان قم در طی دورۀ زمانی ذکرشده، 25/44 درصد و پراکندگی فوتشدگان 34/4 درصد بود. پراکندگی مکانی این شاخصها بیشتر در قسمتهای شمال غربی و جنوبی شهرهای استان قم بود. اما پراکندگی بهبودیافتگان برای این استان 07/61 درصد بود که بیشتر در قسمتهای مرکزی استان دیده شد. پراکندگی زمانی و مکانی مبتلایان ویروس کرونا در استان مازندران در طی دورۀ زمانی ذکرشده 57/35 درصد و پراکندگی فوتشدگان 61/2 درصد بود. بیشتر مبتلایان و فوتشدگان از نظر مکانی در قسمت شمالی این استان دیده شدند. بهبودیافتگان براساس مدل حداقل مربعات در طی دورۀ زمانی 3 اسفند 1398 تا اواخر مهر 1399، بیشتر در قسمتهای مرکزی و بخشیهای کوچکی از قسمتهای جنوبی این استان پراکنده بودند. بنابر نتایج پژوهش حاضر، براساس مدلهای رگرسیون وزندار مکانی و حداقل مربعات، مهمترین عامل پراکندگی زمانی و مکانی ویروس کرونا در استانهای قم و مازندران، سفرهای گردشگری و زیارتی است. از اینرو ممنوعیت سفر به این استانها و ارائۀ خدمات سازمانها و ادارات بهصورت الکترونیکی و غیرحضوری با هدف کاهش حضور مردم در جامعه و قرنطینۀ خانگی، پیشنهاد پژوهش حاضر بهمنظور کاهش پراکندگی مکانی ویروس کرونا در استانهای قم و مازندران است.
استانهای قم و مازندران,خودهمبستگی مکانی موران,مدل رگرسیون وزندار مکانی و حداقل مربعات,ویروس کرونا
https://jhsci.ut.ac.ir/article_82076.html
https://jhsci.ut.ac.ir/article_82076_4b719147233b950eac4e8925472bf808.pdf